امروزمون اینجوری گذشت...!
از این به بعد ببینم پا شدی موقع اومدنم دیگه نمیام آپ کنم ها!!!؟
(کچل شدم آخه خب بشین سر جات دیگه!!!)
آفرین!عین بچه آدم بشین سر جات منم نیومده اعصابم خط خطی نشه!!![]()
خب میگفتم!!!(یعنی می فرمودم!!!)![]()
امروزمون جای خنده داشت واس خودش!
یعنی کلا امروز خودمون واسه خودمون جک بودیم!!!به صورت آنلاین و تصویری!!!
حال کردیم دیگه!
بازم میفرمودم!!!
زنگ اول چی داشتیم!؟؟!آهان...زبان!!!
قرار بود خانم بپرسه که با حرکات اینجوری من
خنثی شد!!!حال کردیم ها!ولی بیشتر کلاس باز رفتن و من یه جام سوخت!!!!!
(بی تربیت!منظورم دماغم بود!!!)
بعدش عربی داشتیم!!خانم اومد قرار بود نمونه سوال بیاره بحلیم!
نه تو بگو ببینم کسی بود اندر کلاس که گوش کنه حرفای معلم رو؟؟؟!!!همه اینجوری!
اینجوری!
و اینجوری!![]()
حالا اول کلاس خوب بود باز!!!از اردو گفتیم که قراره کوجا ببرن!!!اول می خواستن ببرن کوه!
بعدش قرار شد بریم کندوان!!!
(این کندوان قضیه داره ها!!!آخر سر میگم!!!)بعدش زنگ آخر خانم مدیر خانم گفتن میریم مراغه پارک بانوان!!!باز اونجا بهتر تره!!!![]()
حالا تو نمونه سوالا که رسیدیم یه ورقه ای افتاد واس من و ش... که دیدم جواب ها رو نوشته و خطش بسی عجییییبب شبیه خط م.... هست!!!
فکر کردم با صدای بلند وسط سکوت کلاس فریاد بر آوردم که م.................باز تو اینو نوشتی؟!؟؟!
که ش... زد رو دستم که بابا این ورقه پسر خانم هست!!!
بسی خیت شدیم رفت پی کارش!!!![]()
حالا زنگ سوم زنگ عذاب!!!
فیزیک امتحان بود!!!![]()
حالا هر چی از ما اصرار که خانم نگیر!!اونم هی میگه می گیرم!!!خودشم ۳۴ تا سوال بود!
از اون شانس خوشگل ما دستگاه چاپ مدرسه همون دقیقه خراب شد!!!
خانم هم فرمودن که میگم می نویسین!!!صدای همه در اومد که....(اینجا رو فک کنم همتون تجربه کردین!پس لازم به گفتن نیست!!!)
خلاصه گفتن نوشتیم ولی نه همشو!حدود ۲۰ تاشو!!!منم که همش آب مماغ می دادم بالا!!!(آنفولانزا!)
از اول تا آخر حرص(حرس یا هر نوع دیگه ای که جور دربیاد!!!)
خوردم!(نوش جونم!)بعدش ورقه رو دادیم و...!بخیر گذشت!!!
حالا این وسطو داشته باش!!!
جلسه امتحان نبود که!مشاعره بود!!!
یکی از اونور کلاس تیکه می اندازه یکی از اینور جوابشو میده!!!این م..... هم شده بود خانم ناظم در کلاس!!!
تنها حرفی که میزد این بود:
صداتون در نیاد داریم امتحان میدیم ها!!!!!!!!!!(داشت یه امتحان میداد مثلا!!!)
خلاصه بردیم با افتخار ورقه رو دادیم تا یه ۰ هم به کلکسیون ۰ ها اضافه بشه!!!
(بی شوخی من خوب میگیرم اگه خدا یاری کنه!!!)
و اما قضیه کندوان!!!
اون روز نشستم فیس تو فیس مقابل دائیم با افتخار گفتم قراره ما رو اردو ببرن نخجوان!!!!!!(آخه افتخار داره گند زدم!!!؟؟؟)
گفت کجا؟؟؟؟؟؟؟؟
تازه فهمیدم عوضی گفتم!!!گفتم یه جایی اندرون آ.ش که *خ* و *ج* داره!!!درست سه ساعت روش فکر کردم که اسم این مکان مزخرف و ...(برای افراد زیر سه سال مناسب نمی باشد!!!)
چیه!آخرش گفتم آهاااااااااااااان...کندوان بود!!!گفت این کجاش *خ* و *ج* داره اونوقت خانم مهندس!!!!؟؟؟؟
گفتم منظورم همون *وان* بود!!!
خلاصهههههههههههههه...قراره چهارشنبه بریم مراغه اردو!
جاتونو خالی میکنم!!!(با کمبود جا مواجه هستیم!!!)امتحان هم پر پر شد!!!دعا کنین یکی هم بیاد آییییییییی حالشو بگیرم نفهمه از کجا خورده!!!![]()
دوستون دارم....سر بزنین...بازم میام....بازم میایی....باید بیایی....باییییی...نظر یادتون نره....نظر یادتون نمیره....نظر نباید یادتون بره....!
(در آستانه کچلی!!!)
راستی باز که پا شدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
الان کار دارم دارم میم وگرنه خوب میشوندمت سر جات!!!!![]()
باااااااااااااااااااااااااااااااااای![]()
صرفا جهت اطلاع و یاد آوری!!!:این منم!!!
ولی آینده ام با آخر و عاقبت این فرق داره ها!!!می خواییم با شرکا و همکارا شرکت بزنیم!!!!!!![]()
دیگه راستی راستی بااااااااااااااااااااااااااااااای!