سمپاد از قدیم تا جدید !

سمپاد قدیم :

سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان

 

سمپاد چند قرن پیش :

سازمان منگول های پرت شده از دبستان

 

سمپاد حال حاضر :

سازمان مخ های پف کرده از درون (استعاره از غرور بیجا)

باحال بود نه !؟ این آخری رو امروز خودم تو مدرسه اختراع کردم !

فرق از زمین تا آسمون!

سلامن علیکم...

در کودکی:
پسرها هر وقت شیطنت میکردند یک سیلی محکم صورتشان را نوازش میکرد
دخترها هر وقت شیطنت میکردند یک ضربه فانتزی به ماتحتشان میخورد.
خودتان قضاوت کنید : کدام ضربه درد بیشتری دارد؟


روزهای جمعه که مدرسه ها تعطیل بود :
پسرها برای خرید نان مجبور به بیگاری در صف نان بودند
دخترها کنار عروسک هایشان لالا میکردند

هنگامی که کارنامه ها را به دست والدین محترم میدادند :
پسرها شدیداً بخاطر نمرات پایین سرکوفت می خوردند و البته گاهی هم ممنوع شدن از مشاهده کارتون
دخترها هیچی نمیشدند . چون قرار بود در آینده ازدواج کنند و نان آور خانه هم نخواهند بود

هنگامی که پدر خانواده شب به منزل می آمد :

پسرها فرار میکردند و یه گوشه ای میخزیدند تا چغولی های مادر ، کار دستشان ندهد
دخترها به بغل پدر میپریدند و چپ و راست قربون صدقه میشنویدند

روز اول مهر ماه که مدرسه ها باز میشد :

پسرهای عزیز کله هایشان را با نمره ۴ میزدند و مزین به لغت نامانوس کچل میشدند
دخترها فقط به پسرها میگفتند : چطوری کچل ؟

در ۱۸ سالگی :
پسرها تمام اضطراب و دلهره شان این است که دانشگاه قبول شوند و سربازی نروند و ۲ سال از زندگیشان هدر نرود
دخترها ورودشان به پادگان طبق قانون ممنوع است .

در دانشگاه :

پسرها همان روز اول عاشق میشوند و گند میزنند به امتحان ترم اولشان و مشروط میشوند
دخترها فقط در بوفه مینشینند و به پسرهایی که زیر چشمی به آنها نگاه میکنند افاده میفروشند

در هنگام نمره گرفتن : پسرها خودشان را جر میدهند تا ۹٫۵ آنها ۱۰ شود و باز هم استاد قبول نکرده و در آخر می افتند
دخترها فقط پیش استاد میروند و یک لبخند میزنند و نمره ۴٫۵ آنها به ۱۷ تبدیل میشود.

در کافی شاپ : پسرها حساب میکنند.
دخترها میگویند : مرسی!

در مخ زدن :

پسرها باید دلقک بازی در بیاورند تا طرف تازه بفهمد که وجود دارند ، دو ساعت منت بکشند تا طرف تلفن را بگیرد ، هفته ها برنامه ریزی کنند تا طرف قرار بگذارد ، ساعت ها باید خالی ببندند تا طرف خوشش بیاید و هنگام بهم خوردن رابطه ماه ها و در مواردی دیده شده است که سالها در هوای دلگرفته پاییز پیپ بکشند و قهوه بنوشند و هی آه بکشند .
دخترها فقط کافی است که یه لبخند بزنند و چشم ها را نازک کرده ، لبها را غنچه و سری به سمت موافق تکان دهند و هرگاه رابطه بهم خورد فقط میگویند فدای سرم.

هنگام خواستگاری :

پسرها باید خانه ، ماشین ، شغل مناسب ، مدرک دهن پر کن ، قد رشید ، هیکل خوش فرم ، خوشتیپ و هزارتا کوفت و زهر مار داشته باشند و پشت سر هم از موفقیت ها و اخلاق خوب و …. برای عروس خانم بگن و احتمالا انگشتری برای نشون کردن در دست سرکار علیه عروس خانم بکنند
دخترها فقط کافی است بنشینند و لام تا کام حرف نزنند

هنگام ازدواج :

پسرها باید شیربها ، مهریه ، خرید عروسی ، جواهرات گوناگون ، جشن و سالن و … را از سر قبر پدرشون تهیه کنند
دخترها فقط باید جهیزیه بدهند که احتمالا به دلیل شروع خرید جهزیه از اوان کودکی همش بنجل شده و آقای داماد باید با تحمل هزارتا منت آنها را قبول کرده ، دور ریخته و یه سری جدید بخرد

هنگام زندگی عشقولانه دو نفره:

پسرها باید بگویند : چشم ، و البته اگر هم نگویند دو قطره اشک کنار چشمان مژگان خانم ها آنها را وادار به چشم گفتن میکند
دخترها هم باید دستور بدهند و دیگر هیچ.

کار کردن :

پسرها مثل سگ پا سوخته باید از صبح خروس خوان تا آخر شب کار کنند و همش تو فکر غرولند مدیر و قسط عقب افتاده بانک و قبض برق و آب باشند و در آخر نعششان را با بدبختی به خانه برسانند
دختر ها فقط کافی است که کلید ماشین لباس شویی ، کلید ماشین ظرفشویی و کلید مایکرو فر را فشار دهند و در حالیکه ناخن هایشان را مانی کور میکنند با مادرشان در مورد رنگ موی دختر خاله جاری عمه خانم فرخ زمان خانم بحث و تحلیل علمی داشته باشند …

 

مباااااااااااااارک !

سلاااااااااااااااااااامک !

خوبین !؟

m-a وقت نداشت من به جاش اومدم آپ کنم!

تولد .... اااا... یعنی عروسیه خواهر دوست جونمو ، بهش تبریک میگم . ایشالا ۱۲۰ سال باهم خوووووووووووووووووووووووووووووش زندگی کنن !

نگران نباشین ، بهش گفتم عوض من هم فعالیت جسمی‌( !!! ) بکنه !!! میگن جای شما هم بکنه !!!

بیان بهش تبریک بگین با معرفتا !

فعلا دیگه هیچی ، به پای هم پیر شن ایشالا

بای بابای !

میگویند درس بخوان !

سلام !

امروز طی یک عمل شهادت طلبانه رفتیم نزد خانم مدیر خانم !(دیگه نهایت احترام!)

درباره کلاس های المپیاد که اگر بشود و مرحمتی کنند ، کلاسی تشکیل شود برای ما آوارگان از مدرسه بی خبر!

یک ساعت حرف بزدیم ، قرار بر این شد که ما لیست افراد المپیاد جو را به ایشان تحویل دهیم ، انشا الله که فرجی شود !

این به کنار !

بحث از کنکوری های امسالمان افتاد با نتایج بسی درخشانشان !

خانم مدیر خانم فرمودند : اگر شما n نفری که نزد منید ، درس بخوانید ، اطمینان میدم ، اگر ریاضی باشید ، جایگاهتان اندرون شریف هست !

در دلم فرمودم !‌ : مگر شریف میگوید بیا بغلم !؟

بحث از المپیاد ما کشیییییییییییییید به ، رئیس جمهور شدن !!

در کل احساس رضایت میکنیم از کادر مدرسه و مخصوصا خانم مدیر خانم !

کلاس ما هم که دگر اعجوبه ایست برای خودش !

فاتحه نوشت :سه سال راهنمایی رو عربی ننوشتیم تو دفتر ، شق القمر شد انگار !  میگن بنویس . ایش !

شانس نوشت : هر سال خودکار میخرم ، دو روز نگذشته ، رنگش می پره! اون روز تو خیابون افتاد تو آب ، من هم مجبور شد جلوی یک لشکر علامه ای خم بشم بردارم که بعدا ننویسه ! واجب بود میگه !؟

نحس نوشت : نحسیه 13 منو گرفت ! روز تولدم 13 مهر چنان سرما خوردم که الان گلوم داره خارچ خارچ می کنه!

فردا نوشت : مطالعات هم شد درس !؟ من این مطالعات فردا رو چطور بخونم !؟

 محدث نوشت : هی من میخوام یه کاری بکنم هی نمیشه.

محدث نوشت  : یوهوهو خام مدیرو پختیم واسمون کلاس المپیاد بذاره. البته این دفه فقط برو بچ علاقه مند میان که از بین ۵۸ نفر فقط ۱۵ نفر علاقه مندن... آقای عدل و آقای رادی. امید است یه چیزی تو این مغزمون بره.

محدث نوشت: فک کنم علاف تر از من کسی ویجود نداشته باشه؟ نه؟!

همسفرم با زندگی...

سلامن.

چطورین یانه؟

گاهی وقتا گذشت بهترین کاره. گاهی وقتا گذشت بدترین کاره...

گاهی وقتا یادمون میره کی هستیم و چرا...

گاهی وقتا شده غرورمون کار دستمون بده.

گاهی وقتا شده گذشتمون کار دستمون بده...

هه

گاهی وقتا فکر بی فکر

گاهی وقتام درمورد مساله ی خیلی کوچیک ۵ ساعت تفکر...

مثال: من کلهم با هم مدرسه ای و دوست و اشنا گرم و صمیمی حرف میزنم ( نه بیش از حد) . امروز تو خیابون یکی از دوما رو دیدم. با یه لبخند بااااااز بهش سلام دادم فقط سرشو یکمک خم کرد پایین... نه بابا؟ ینی تو همونی؟ بعضیا فکر میکنن چین مصلن.

چیقدم مثال مربوط بید!

حالا بیخیش....

خب میگفتم. ...

گاهی وقتا باید گذشت کنی.

گاهی وقتا نباید................

گاهی وقتا هی میای اینجا و چرندیات تحویل مردم میدی. یک حال میده.

ولش اصن.

ما ماییم. خودمون. نباید از خودمون دور شیم.

تا حالا که از کسی کینه ای به دل نداشتم از این به بعدم ان شا الله نخواهم داشت.

پی نوشت: من عاشق این اهنگم.

I was born to be somebody

پی نوشت ۲: از پز دادن بدم میاد. بهتره بعضیا بدونن چیزای زیادی واسه پز دادن دارم ولی حس پز دادن ندارم. یکم همرنگ جماعت باشیم بهتره.

 

خدایا نگویم دستم بگیر عمریست گرفته ای مبادا رها کنی...

سلامن (ن رو حال کن! )

۱. نمیدونم سرم چرا داره می ترکه... آخه اونقد چیز میز توش هس همشو با هم خوردم دل پیچه گرفته بید!

۲. خدایا قربونت....نوکرتیم. دستت طلا. خدا جون شکرت که منو آدم آفریدی! (فک کنم آ)!!! من وقتی میبینم کسایی که حرمت سرشون نمیشه ولی هستن، میبینم احترام بلد نیستن،ولی وجود دارن، میبینم وقتی یه معلمی میاد براشون یه فصل زحمت میکشه تا اینا یه کمک عقل بدس بیارن  بی جنبه بازی در میارن ، هستن، میخوام نیستو نابود شم... هم من هم خوشون.

۳. قربونت خدا... تا خود امروز من شاگرد خوبی بودم چه تو درس چه تو زندگی. منو یادت باشه خدا...

۴. خدا چقدر بزرگی.... فقط همین.

چرت نوشت: یکی(محرمه ها): با ما به از این باش که با خلق جهانی.(هه)!

عقل نوشت: خاک تو سر جماعت بی جنبه

یافت نوشت: تو که داری این جا رو میخونی می دونی که میشناسمت ولی...

آرزو نوشت: خدایا صبر ....صبر ...صبر

عقده نوشت: بتنلابترذ لفقتناتر ذصثقتنذلبنسقذ بییییییییییتنمداب.ت بتا.رذادذ ستباقسیبتن.ذابتنیابن

طالعتان را دید میزنیم (!)

طالعتان را ديد مي زنيم !

فروردين: دوستي جديد پيدا مي کني، که با کمي ملايمت دوستي پايداري خواهيد ساخت. به مهماني دعوت خواهي شد که اصلا به تو خوش نمي گذرد!

ارديبهشت: در اين هفته لباس جديدي مي خري، و پس از پوشيدن آن غذاي چربي رويش مي ريزي که هرگز پاک نمي شود (حتي با پودر رختشويي سپيد) مواظب لباس هايت باش.

خرداد: خيلي خودت را خسته مي کني. در اين هفته برنا مه ي رفتن به سينما را با دوستانت ترتيب بده! خوش بگذرد.

تير: خبر خوبي خواهي شنيد. کلاس هاي فوق برنا مه ي زيادي در انتظار توست. خسته نباشي!

امرداد: در اين هفته شايد چند بار تا پاي اخراج بروي! کمتر شيطاني کن و بيشتر به فکر اطرافيانت باش.

شهريور: در اين هفته مشغله ي زيادي خواهي داشت که راهي است به سوي موفقيت تو! به همين خيال باش !

مهرگان: سر قراري مي روي که در راه بچه اي بستني اش را به لباست مي مالد و سپس باران مي گيرد. و بعد هم دوستت سر قرار نمي آيد. از اولش سر قرار نرو تا ضايع نشوي!!(شیره متولد مهر ! منو m-a)!

آبان: روزهاي خوبي به نظر نمي رسد. سعي کن ملايم تر رفتار کني تا دوستانت را از دست ندهي.

آذر: هفته ي خوبي خواهد بود... نمره هاي خوب، کارهاي خوب، بچه ي خوب.... از کي تا حالا؟!... از وقتي ايرانسل اومده!!!

دي: غذايي در هفته مي خوري که خيلي خوشت مي آيد. منتظر کسي هستي که او را مي بيني.

بهمن: اتاقت را مرتب کن. مهماني خواهي داشت. کادو هاي خوبي مي گيري!! (خوش به حالت)

اسفند: سرمايي مي خوري که شايد يک روز به مدرسه نيايي. در آن روز به اين فکر کن که کادوي تولد چه مي خواهي؟!!

پ.ن:همینجوری ضده حاله که داریم میخوریم از جانب المپیاد !!!شما مواظب باشین تصادف نکنین !
پ.ن:یه وب خوشگل داشتم بخاطر مسائلی مجبور شدم خونه تکونیش کنم !حالا فقط رو جلدش مونده ! تو پیوندا هست !
پ.ن:۱۳ مهر تولدمه !!! هرنوع شیرینی میخوایین بگین بفرستم !!!:دی

نقطه نقطه

عکس زیر رو ببینید و بگید ستون های این خونه چه جوری بنا شده؟



.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

چرت نوشت:کاش ما هم گاهی وقتا زاویه ی دیدمونو نسبت به اطرافیانمون درست کنیم.

دل نوشت: فردا تولدمه ولی من هیچ ذوقی ندارم. تا دیروز داشتم از خوشحالی بال درمیووردم ولی امرو ۱۸۰ درجه تغییر کردم. شاید دلم نمیخواد بزرگ شم!

سِر نوشت: گاهی فک کردن خیلی خوبه

سوال نوشت: برید به این آدرس. منکه خوشم اومد. آسونه ولی خوش میگذره.(کلیک کنید)

www.tebyan.net/Social/PsychologicalTest/IQTest/2008/3/15/63981.html

فرداش نوشت(!): یوووووووووووووو هییییییییییییییی هووووووووووو هوووووووووووووو امروز تولدمه. منم خوشحالم ۱۵ ساله شدم.تاریخ تولدم: ۳/۷/۱۳۷۵ . سه شنبه ساعت ۳ . هییییییی هووووووووووهییییییییییییییی

 

تقلب !

سلام دوستان !
این پست به مناسبت بازگشایی مدارسه !

«تقلب مفهومی است بس اساسی» به طوری که شاعر میگوید:تقلب توانگر کند مرد را / تو ....کن دبیر خردمند را تاریخچه ی تقلب از جایی شروع میشود که حسن کچل برای نخستین بار تن لشش را تکان داد و به مکتب رفت. از بد ماجرا همان روز امتحان ماهیانه ی کودکان فلک بخت مکتب بود. لیک حسن از روی تنبلی، چشمان چپش را بر روی ورقه ی همزاد انداخت تا نکتی بس ارزشمند از ورقه ی فوق الذکر، دشت کند.این بود که اولین تقلب تاریخ بشری زاده شد. البته این تقلب با روش های فوق العاده ابتدایی (البته در مقابل ترفند های کنونی) صورت گرفت. بدین ترتیب که حسن با کلی زور زدن تن را تکان داد و خود را به بالای ورقه ی همزاد رسانید و خیلی راحت مطالب را دو در فرمود.زان پس تقلب دوران طلایی خود را آغاز کرد. بدین ترتیب که گسترش یافت و مصادیقی متفاوت پیدا کرد. از جمله تقلب های رایج تقلبات سر امتحان، دو در کردن غذا از سلف، تقلب در اتو زدن، تقلب در شماره دادن، تقلب در مخ زنی، تقلب در بازی (که از آن به جر زنی تعبیر میشود) را می شود نام برد.حال روش هایی از تقلب در امتحانات را به نظرتان می رسانیم: روش های نوشتاری:1- نوشتن روی کف پا، پس کله، پشت گوش و...2- نوشتن روی میز، پشت نیمکت، زیر نیمکت، پشت مانتوی دختر جلویی و...3- نوشتن روی دستمال دماغی، پاکت نامه و...4- نوشتن و لوله کردن تقلب و جاسازی آن در سوراخ های مختلفی از جمله دماغ، دهن، فک پایین، دریچه ی آئورت و ...روش های با کلاسی:1- استفاده از ماشین حسابهای مهندسی2- استفاده از آیینه، موچین، لوازم آرایش، فیلم، عکس روش های جوادی:1- خر نمودن یک فقره بچه خرخون2- خم کردن سر به روی ورقه ی طرف به صورت تابلو.3- روش بویایی:خودتان ماسک بزنین و یک بوی گند از خودتان در بکنین تا مراقب، جرات نزدیک شدن به شما را نکند.4- روش شیمیایی:بدین معنی که مراقب را با انواع و اقسام مواد شیمیایی از هستی ساقط کنید و بعد با خیال راحت دست به کار شوید.توجه:اگر در این امر تبهر کافی ندارید اصلا سمت این کار نروید که عواقبی جز ضایع شدن، اخراج شدن و تابلو شدن ندارد.