مدرسه ما - پست ثابت

 

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

 

 اینو من (گل) تو تابستون موقع کلاسای المپیاد گرفتم.

جلوه ی زیبای مدرسمونه !!!

      

                            موفق باشین ... !                              

 

    

    

     گلاب: خب! ما هر دو پاییزی و هر دو مهرماهی هستیم. همدیگه رو دوست داریم. دوستامونو دوست داریم کلا ما این تیپییم! هر دو مهندسین اینده هر دو والیبالیست هر دو دوستدار نجوم و.... (عجب تفاهمی!) و هر دو دیوانه. دیوانه اینجا استعاره ای بود از شیطون و گاهی وقتا خرابکار و البته باهوش( ولی ما اصـــــلا از خودمون تعریف نمی کنیماااااااااا)!

                       

 

  

  

 

            

  ما بسیار بسیار خوشنود می گردیم اگر با کامنتهاتان وبلاگ را مزین سازید! (حرفی از مش غولامحوسن) !       


اس ام اس مناسبتی(امتحانی!):

الا یا ایـها ممتحنون / چـرا هستیـد نگرون؟

بشینید و بخوانیدو بدانید / که امتحان فردا هست آسون!

امتحان بدون تقلب مثل کریسمس بدون درخت است !

(کی اس الیت)

فقط سوپ کلم است که حال آدم را بیشتر از امتحان بهم میزند !

(آلبرت انیشتین)

متن مناسبتی:

الدعا فی لیالیّ الامتحانیه !

اللهم اهد کل الشّوت و المشنگ، لا یعلم من دروسهُ بقدر بز اخفش.

الذین لا یعلمون و لا یستطیعون ان یقرأ فی لیلة

واحدة کل الکتاب المخوفة القطورة و الجزوات الزیراکسیه.

دروساً لا ینفع فی الدنیا و الاخره (و فی الموضوعات العملگیّة تغنی محل اشتغالنا).

اللهم انجنا من البلیّات الذی ینزل علینا ببرکة الاساتید

و الامتحاناتهم الذی ینتزل المعدل تحت خطوط المشروطیّه.

اللهم انّا نسألک اللّغو کل الامتحانات و الکوئیز فی کل تروم (اینجا همه بگن آمین)

و لا تکلنا الی انفسنا و نمراتنا و محفوظاتنا الذی یجذبنا

الی المنجلاب المشروطیة طرفة عیناً ابداً و نعوذ بک من پروجات.

آمین یا کاشف المضطربین فی اللیالی الامتحانیه


گلاب: ممکنه شخص یا اشخاصی به اسم ما بیان وبتون و حرفای نامربوط بزنن. از شما دوستان عزیز خواهش می کنیم اگه چنین اتفاقی افتاد حتما از ما صحتشو بپرسین. مرسی



عنوانی به ذهنمان نرسید!

سلام علکم.

خوبید ایا؟!

بذارید همین اول پستی پز بدهیم. می دهیم: قسمت آخر هری پاتر را از دوستمان که داییشان دانلود کرده بود را گرفتیم که در توی آن هری و هرمیون و اون پسر زشته و اون دختر زشته پیر می شوند و بچه هایشان به مردسه ی جادوگری می روند. خیلی با آن حال میکنیم.

با هزار زحمت یک چندتا فیلم از خواهرمان گرفتیم. ولی او باز هم می گفت این فیلم ها برای تو خوب نیست. ما هم می گفتیم چه طور برای شما خوب است برای ما نه؟ البته ای قسمت اخری را در ذهنمان می گفتیم.

خواهرمان نمی داند که...

مدرسه خوب و خوش است و برقرار و ما با همه ی پستی و بلندی هایش دوستش داریم چون حال می کنیم. ما کلا در هر موقعیتی حال می کنیم شما گیر ندهید.

و اما از شما بیننده ی عزیز(!) خواهشمندیم ما را دعا کنید. بسیار بسیار نیاز مندیم. زیرا ما شنبه و دوشنبه و چهارشنبه مسابقه داریم و می خواهیم دعایمان کنید.

از یک بابت هم بسیار خوشحالیم. مسابقات استانی ماند برای اردیبهشت!!!






خبر ... خبر !

سلام بچه های تیزهوش ! خوبین دیگه انشاا... ؟!

یه خبر دست اول دارم براتون !

دانشگاه صنعتی شریف اقدام به برگذاری سومین مسابقه دانش آموزی کرده که تو سه سطح اول ، دوم و سوم دبیرستان برگذار میشه .

تو این مسابقه تو مباحث زیر میتونین شرکت کنین :

ریاضی ، نجوم ، فیزیک ، کامپیوتر و شیمی

یعنی سوالات از این ۵ مبحث مطرح میشه .

مهلت ثبت نام تا 10 آذر 90 هست و دو مرحله داره .

اولین مرحله به طور غیر حضوریه که از 10 آذر تا 26 آذر سوالات در اختیار سر گروه قرار میگیره و وقت دارین به اونا جواب بدین و به دبیرخانه ارسال !

تو بهمن جوابا اعلام میشه و تیم های برگزیده ، تو اسفند 90 در محل دانشگاه شریف مرحله دوم رو میدن !

لازم به ذکره که اعضای تیم فقط 3 نفر میتونن باشن .

اطلاعات بیشتر رو تو این لینک ببینید .

موفق باشین و سر بلند !

سوسن خانم در دانشگاه صنعتی شریف !

سلام بروبکس ! خوبین دیگه ؟

عیدتونم مبارررررررررررررررررررررررررررررررک!

این فیلمی که اگه الان دانلود کنین و ببینینش ، حاصل تلاش شبانه روزی برادران شریف دانشگاه شریفه !!!

امیدوارم خوشتون بیاد !!

کار برادران شریف شریفی !

یا علی / (این اسلش بک هم فقط جهت این بود که بگم من کار خودمو میکنم !!!)

دیروز و امروز!

سلامن علیکم

اول عیدتونو تبریک بگم بعد برین پستو بخونید. خب؟

اصلن نمی گم . برید بخونید


گاو ما ما می کرد

گوسفند بع بع می کرد
سگ واق واق می کرد
و همه با هم فریاد می زدند حسنک کجایی
شب شده بود اما حسنک به خانه نیامده بود. حسنک مدت های زیادی است که به خانه نمی آید. او به شهر رفته و در آنجا شلوار جین و تی شرت های تنگ به تن می کند. او هر روز صبح به جای غذا دادن به حیوانات جلوی آینه به موهای خود ژل می زند.

موهای حسنک دیگر مثل پشم گوسفند نیست چون او به موهای خود گلت می زند.
دیروز که حسنک با کبری چت می کرد . کبری گفت تصمیم بزرگی گرفته است.کبری تصمیم داشت حسنک را رها کند و دیگر با او چت نکند چون او با پتروس چت می کرد. پتروس همیشه پای کامپیوترش نشسته بود و چت می کرد. پتروس دید که سد سوراخ شده اما انگشت او درد می کرد چون زیاد چت کرده بود. او نمی دانست که سد تا چند لحظه ی دیگر می شکند. پتروس در حال چت کردن غرق شد.


برای مراسم دفن او کبری تصمیم گرفت با قطار به آن سرزمین برود اما کوه روی ریل ریزش کرده بود . ریزعلی دید که کوه ریزش کرده اما حوصله نداشت . ریزعلی سردش بود و دلش نمی خواست لباسش را در آورد . ریزعلی چراغ قوه داشت اما حوصله درد سر نداشت. قطار به سنگ ها برخورد کرد و منفجر شد . کبری و مسافران قطار مردند.
اما ریزعلی بدون توجه به خانه رفت. خانه مثل همیشه سوت و کور بود . الان چند سالی است که کوکب خانم همسر ریزعلی مهمان ناخوانده ندارد او حتی مهمان خوانده هم ندارد. او حوصله ی مهمان ندارد. او پول ندارد تا شکم مهمان ها را سیر کند.
او در خانه تخم مرغ و پنیر دارد اما گوشت ندارد
او کلاس بالایی دارد او فامیل های پولدار دارد.
او آخرین بار که گوشت قرمز خرید چوپان دروغگو به او گوشت خر فروخت . اما او از چوپان دروغگو گله ندارد چون دنیای ما خیلی چوپان دروغگو دارد به همین دلیل است که دیگر در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجود ندارد.
 

چو ایران نباشد تن من ... مباد !؟

روزی کوروش در حال نیایش با خدا گفت:خدایا به عنوان کسی که عمری پربار داشته و جز خدمت به بشر هیچ نکرده از تو خواهشی دارم.آیا میتوانم آن را مطرح کنم؟خدا گفت:البته!
_از تو میخواهم یک روز،فقط یک روز به من فرصتی دهی تا ایران امروز را بررسی کنم.سوگند میخورم که پس از آن هرگز تمنایی از تو نداشته باشم.
_چرا چنین چیزی را میخواهی؟به جز این هرچه بخواهی برآورده میکنم، اما این را نخواه.
_خواهش میکنم.آرزو دارم در سرزمین پهناورم گردش کنم و از نتیجه ی سالها نیکی و عدالت گستری لذت ببرم.اگر چنین کنی بسیار سپاسگذار خواهم بود و اگر نه،باز هم تو را سپاس فراوان می گویم.
خداوند یکی از ملائک خود را برای همراهی با کوروش به زمین فرستاد و کوروش را با کالبدی،از پاسارگاد بیرون کشید.فرشته در کنار کوروش قرار گرفت.کوروش گفت: ((عجب!اینجا چقدر مرطوب است!)) و فرشته تاسف خورد.
_میتوانی مرا بین مردم ببری؟میخواهم بدانم نوادگان عزیزم چقدر به یاد من هستند.
و فرشته چنین کرد.کوروش برای اینکار ذوق و شوق بسیاری داشت اما به زودی ناامیدی جای این شوق را گرفت.به جز عده ی اندکی،کسی به یاد او نبود .کوروش بسیار غمگین شد اما گفت:اشکالی ندارد.خوب آنها سرگرم کارهای روزمره ی خودشان هستند.فرشته تاسف خورد.
در راه میشنید که مردم چگونه یکدیگر را صدا میزنند:عبدالله!قاسم!...
_هرگز پیش از این چنین نام هایی نشنیده بودم!!!

فرشته گفت:این اسامی عربی هستند و پس از هجوم اعراب به ایران مرسوم شدند.
_اعراب؟!!!

بله.تو آنها را نمیشناسی.آخر آن موقع که تو بر سرزمین متمدن و پهناور ایران حکومت میکردی،و حتی چندین قرن پس از آن،آنها از اقوام کاملا وحشی بودند.
کوروش برافروخت: یعنی میگویی وحشی ها به میهنم هجوم آورده و آن را تصرف کردند؟!پس پادشاهان چه میکردند؟!!!
فرشته بسیار تاسف خورد.
سکوت مرگباری بین آنها حاکم شده بود.بعد از مدتی کوروش گفت:تو می دانی که من جز ایزد یکتا را نمی پرستیدم.مردم من اکنون پیرو آیینی الهی هستند؟
_در ظاهر بله!
کوروش خوشحال شد: خدای را سپاس! چه آیینی؟
_اسلام
_چگونه آیینی است؟
_نیک است
وکوروش بسیار شاد شد. اما بعد از چندین ساعت معنی در ظاهر بله را فهمید و فهمید که بت های زیادی بر قلبهای مردم حکومت می کند.
_نقشه فتوحات ایران را به من نشان می دهی؟ می خواهم بدانم میهنم چقدر وسیع شده.
وفرشته چنین کرد.
_همین؟!!!
کوروش باورش نمی شد. با نا باوری به نقشه می نگریست.
_پس بقیه اش کجاست؟ چرا این سرزمین از غرب و شرق و شمال و جنوب کوچک شده است؟!!!
و فرشته بسیار زیاد تاسف خورد

خیلی دلم گرفت ، هرگز انتظار چنین وضعی را نداشتم. میخواهم سفر کوتاهی به آنسوی مرزها داشته باشم و بگویم ایران من چه بوده شاید این سفر دردم را تسکین دهد.
فرشته چنین کرد، تازه به مقصد رسیده بودند که با مردی هم کلام شدند.پس از چند دقیقه مرد از کوروش پرسید:راستی شما از کجا می آیید؟ کوروش با لبخندی مغرورانه سرش را بالا گرفت و با افتخار گفت:
ایران!
لبخند مرد ناگهان محو شد و گفت : اوه خدای من، او یک تروریست متحجّر است!
عکس العمل آن مرد ابدا آن چیزی نبود که کوروش انتظار داشت. قلب کوروش شکست.
_مرا به آرامگاهم باز گردان.
فرشته بغض کرده بود: اما هنوز خیلی چیزها را نشانت نداده ام، وضعیت اقتصادی، فساد، پایمال کردن حقوق بانوان، زندان های سیاسی ...
کوروش رو به آسمان کرد و گفت: خداوندا مرا ببخش که بیهوده بر خواسته ام پافشاری کردم، کاش همچنان در خواب و بی خبری به سر می بردم.
و فرشته گریست

پ.ن:

۱. نظرتون چیه ؟

۲. اینم یه عکس از هدفم ! و هدف خیلی از بچه های اول دبیرستان ۲ !


یه لینک جالب !

سلام دوستانی که بعضیاشون گلن !!!(شوخی بود !)

یه لینک جالب پیدا کردم برین ببینینش ، خیلی باحاله !!

خودتون کشف کنین که چیکار میکنه و تو نظرات بگین !

http://www.selfcontrolfreak.com/eten.html

یا علی /

انشا!

این انشای یه پسربچه دبستانیه:

هر وقت من يك كار خوب مي كنم مامانم به من مي گويد بزرگ كه شدي برايت يك زن خوب مي گيرم.

تا به حال من پنج تا كار خوب كرده ام و مامانم قول پنج تايش را به من داده است.

حتمن ناسرادين شاه خيلي كارهاي خوب مي كرده كه مامانش به اندازه استاديوم آزادي برايش زن گرفته بود. ولي من مؤتقدم كه اصولن انسان بايد زن بگيرد تا آدم بشود ، چون بابايمان هميشه مي گويد مشكلات انسان را آدم مي كند. 

 در عزدواج تواهم خيلي مهم است يعني دو طرف بايد به هم بخورند. مثلن من و ساناز دختر خاله مان خيلي به هم مي خوريم.

از لهاز فكري هم دو طرف بايد به هم بخورند، ساناز چون سه سالش است هنوز فكر ندارد كه به من بخورد ولي مامانم مي گويد اين ساناز از تو بيشتر هاليش مي شود.

در عزدواج سن و سال اصلن مهم نيست چه بسيار آدم هاي بزرگي بوده اند كه كارشان به تلاغ كشيده شده و چه بسيار آدم هاي كوچكي كه نكشيده شده. مهم اشق است !

اگر اشق باشد ديگر كسي از شوهرش سكه نمي خواهد و دايي مختار هم از زندان در مي آيد

من تا حالا كلي سكه جم كرده ام و مي خواهم همان اول قلكم را بشكنم و همه اش را به ساناز بدهم تا بعدن به زندان نروم.  

 
مهريه و شير بلال هيچ كس را خوشبخت نمي كند.

همين خرج هاي ازافي باعث مي شود كه زندگي سخت بشود و سر خرج عروسي دايي مختار با پدر خانومش حرفش بشود.

دايي مختار مي گفت پدر خانومش چتر باز بود.. خوب شايد حقوق چتر بازي خيلي كم بوده كه نتوانسته خرج عروسي را بدهد. البته من و ساناز تفافق كرده ايم كه بجاي شام عروسي چيپس و خلالي نمكي بدهيم. هم ارزان تر است ، هم خوشمزه تراست تازه وقتي مي خوري خش خش هم مي كند!  

 
اگر آدم زن خانه دار بگيرد خيلي بهتر است و گرنه آدم مجبور مي شود خودش خانه بگيرد. زن دايي مختار هم خانه دار نبود و دايي مختار مجبور شد يك زير زميني بگيرد. ميگفت چون رهم و اجاره بالاست آنها رفته اند پايين! اما خانوم دايي مختار هم مي خواست برود بالا! حتمن از زير زميني مي ترسيد. ساناز هم از زير زميني مي ترسد براي همين هم برايش توي باغچه يك خانه درختي درست كردم. اما ساناز از آن بالا افتاد و دستش شكست. از آن موقه خاله با من قهر است.

قهر بهتر از دعواست. آدم وقتي قهر مي كند بعد آشتي مي كند ولي اگر دعوا كند بعد كتك كاري مي كند بعد خانومش مي رود دادگاه شكايت مي كند بعد مي آيند دايي مختار را مي برند زندان!

البته زندان آدم را مرد مي كند.عزدواج هم آدم را مرد مي كند، اما آدم با عزدواج مرد بشود خيلي بهتر است! 

اين بود انشاي من.


اطلاعیه و شروط یک آقا برای ازدواج

اطلاعیه و شروط یک آقا برای ازدواج

از کلیه دوشیزگان قدبلند زیباروی واجد شرایط زیر تقاضا داریم تقاضانامه‌ها و رزومه خود را جهت ربودن دل بنده به صورت پیغام در قسمت نظرات یا به وسیله ایمیل به نشانی بنده بفرستند.

بدیهی است پس از انجام بررسی‌های کامل، نام افراد دارای صلاحیت به وسیله همین تریبون اعلام خواهد شد

نکته: ما تو کارمون پارتی بازی نداریم، یعنی لطفا از قرار دادن پول نقد در نامه یا پیغام خود بپرهیزید و هی نگید ما فامیل فلانی هستیم


شرایط پذیرش

1. سن بالاتر از 18سال و کمتر از 22سال باشد.

2. قد کمتر 165سانتیمتر و بالاتر از 175سانتیمتر نباشد.

3. افراد خیلی ترکه‌‌ای و زیادی چاق قابل پذیرش نیستند. (چون من حوصله رژیم چاقی و کلاس لاغری ندارم)

4. هر وقت من خواستم می‌ریم هر رستورانی که من گفتم. آبگوشت، کوفته، کله‌پاچه و میرزاقاسمی با کلی سیرترشی دوست دارم.

5. اهل کادو خریدن و هر روز لاو ترکوندن نیست
6.اگر خدای نکرده، زبانم لال، خدا اون روز زو نیاره که ازدواج کردم و وبال گردنم شدی، مامانم اینا و مامانت اینا نداریم. خوشم نمیاد.

7. عمراً نفقه بدم. چهارده‌تا هم بیشتر مهر نمی‌کنم.

8. باید یک جایی کار کنی، یک کاری هم واسه عصر من گیر میاری چون حوصله مسافرکشی و رانندگی ندارم

9. بابات باید پولدار باشه تا من در صورت لزوم بتونم بتیغمش.

10. پول اضافی ندارم بایت پوشک کامل بچه بدم. می‌ری کهنه و لاستیک می‌خری، خودت می‌شوری.

11. به مامانت می‌گی سیسمونی خوب بیاره

12. باید خوشگل باشی چون پول واسه لوازم آرایش نمی‌دم.

13. موهای وزوزی نباید داشته باشی، چون نرم‌کننده ایرانی الآن شیشه‌ای هزار تومن شده.

14. موهای خرمایی و مشکی رو ترجیه می‌دم.

15. نباید ورزشکار باشی چون قدرتت خیلی زیاد می شه !.

16. اگه سر کار بری یا کاری داشته باشی نباید دیرتر از 5 خونه باشی.

17. از الان باید کلاس آیروبیک بری تا چندسال دیگه بد هیکل نشی، پولشم از بابات بگیر. من 10سال دیگه زن شکم گنده نمی‌خوام

18. باید فال قهوه بلد باشی بگیری، چون من دوست دارم.


19. مانتوی تنگ نمی‌پوشی.

20. دوستات رو هم هر روز نمیاری خونه. فهمیدی.

21. یک ماشین ظرف‌شویی هم قاطی جاهازت بذار. دوست ندارم پوستم خراب بشه.

22. لازم نیست واسه یک خونه 50متری، جاهاز خونه 200متری بخری.

23. من مبل تختخواب شو دوست دارم

حالا در خدمتیم
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

به نظر شما شرطی مونده ؟

اینم از مردا!

سلامن علیکم.

بروبچ عیدتونو تبریک می گم .

ایشالا تموم زندگی تحصیلیتون این مدلی تعطیل باشه حالشو ببرید!

این داستان مرداس:

ده مرد و یک زن به طنابی آویزان بودند. طناب تحمل وزن یازده نفر را نداشت.

باید یکنفر طناب را رها می کرد وگرنه همه سقوط می کردند.

زن گفت من در تمام عمر همیشه عادت داشتم که داوطلبانه خودم را وقف فرزندان و همسرم کنم و در مقابل چیزی مطالبه نکنم.

من طناب را رها می کنم چون به فداکاری عادت دارم. در این لحظه مردان سخت به هیجان آمدند و شروع به کف زدن کردند.

هه هه عجب مردایی بیدن!

این عسکم به مناسبت عید قربان تقدیم به شما!

راستی بهتون پیشنهاد می کنم فیلم dark of the moon  رو اگه ندیدید ببینید. خیلی باحاله!

زبان برنامه نویسی ++C به روز می شود

کمیته ISO مربوط به توسعه زبان برنامه‌نویسی ++C که از محبوب‌ترین نرم‌افزارهای موجود در سراسر دنیا محسوب می‌شود اعلام کرد که آخرین پیش‌نویس از نسخه جدید این محصول آمده شده و به‌زودی این ابزار برنامه‌نویسی به‌روز می‌شود.

گروه ISO/IEC Information Technology Task Force هم‌اکنون وظیفه بررسی اصلی “استاندارد بین‌المللی نسخه نهایی” این نرم‌افزار را برعهده دارد و اعلام کرده است که این برنامه جدید را اواخر سال جاری میلادی با عنوان C++ 2011 روانه بازار می‌‌کند.

“هِرب ساتِر” از معماران شرکت مایکروسافت و مدیر کمیته استانداردسازی ISO C++ گفت: “مهم‌ترین نکته در مورد استاندارد جدید تعریف شده این است که ما آن را با استانداردهای قبلی نیز سازگار کردیم و بر این اساس، کاربران برای به‌روزرسانی سیستم‌های خود و استفاده از نسخه جدید این زبان برنامه‌نویسی با مشکل مواجه نخواهند شد”.

به گزارش همکاران سیستم، لازم به ذکر است که “بیجارنه استروستراپ” از دانشمندان علوم رایانه در سال ۱۹۷۹ زبان برنامه‌نویسی ++C را برای نخستین بار به عنوان زیرمجموعه‌ای از ابزار برنامه‌نویسی C تولید کرد.

دو سه تا حرف درست و حسابی!

سلامن علیکم...

فضای وبلاگ چند روزیه عوض شده و من نمی خواستم اینجوری بشه. از این به بعد مشکلات شخصی م رو اینجا بیان نمی کنم. چون هدف من و دوستم از ایجاد این وب چیز دیگه ایه.


اول دو سه تا عکس از موتور جدیدم!!:دی

خیلی خوشگله... مال منه هااااااا

می گن ویندوز ۸ از سال بعد میاد . راسته دیگه؟!

هعییی...

اینم چند تا عسک پاییزی . حالشو ببرید.

پاییزو دوست دارم چون فصل شادیه. فصل بازی با رنگهاست. فصل پاکی و صداقته.

 وای....از شیث رضایی متنفر شدم. خاک تو ملاجش

یکی منو بدریابه! هویجوری

هه هه جمعه ی آینده المپیاد داریم تازه گفتن!

البته ماهم واسه مرحله دومش ثبت نام کردیم.

خبر:

آنتی بیوتیک سه کاره هم ساخته شد!

محققان به تازگی موفق به کشف نوعی ترکیب آنتی بیوتیک شده‎اند که در درمان عفونت‎های انسانی، گیاهی و حیوانات کاربرد دارد. (منبع : برنا)

زمان المپیاد نجوم و زیست و ریاضی یکین. هم چنین کامپیوتر و ادبیات و فیزیک هم زمانن.

من می خواستم زیست و نجوم و ریاضی و کامپیوتر هر ۴ تا رو بدم ولی مجبورم دوتا انتخاب کنم. فک کنم ریاضی و کامپیوتر بهتره.

اینم عکس جدیدترین و پیشرفته ترین تیلیویزیون!

از این به بعد آخر پستا یه شعری چیزی می نویسم

من پذیرفتم شکست خویش را

پندهای عقل دوراندیش را

من پذیرفتم که عشق افسانه است

این دل درد آشنا دیوانه است

می روم شاید فراموشت کنم

با فراموشی هم آغوشت کنم

می روم از رفتنم دلشاد باش

از عذاب دیدنم آزاد باش

گرچه تو تنها تر از ما میروی

آرزو دارم ولی عاشق شوی

آرزو دارم بفهمی درد را

تلخی برخوردهای سرد را.


و حرف آخر اینکه ما وقتی اپ می شیم خبر نمی دیم دیگه خودتون زحمت بکشید بدون دعوت تشریف بیارید. آفرین!


ضد حال به معنای واقعی کلمه =  سه روز بیکار بی عار بچرخی خوش باشی بگن فردا امتحان داری! اونم شیمی!

یه نکته ی جالب: امروز تو راه برگشتن از مدرسه یه پیکان دیدم روش نوشته بود:yahoo

ناسا اینترنت لیزری را آزمایش می کند !

سلام.

گفتم یه خبر جدید هم من از دنیای نجوم و آی تی بگم !!

ایده اینترنت لیزری

حالا که پای بشر بیشتر و بیشتر به سوی فضا باز می شود ناسا به فکر تامین اینترنت پرسرعت فضا هم افتاده و در حال آزمایش اینترنت ۱۰۰ مگابیتی است که از طریق لیزر کار انتقال اطلاعات را انجام می دهد.

این سیستم جدید طی چند سال آینده تحت آزمایش قرار میگیرد و قرار است که اینترنت پر سرعت را به دورترین نقاط کهشکان راه شیری برساند.

محققین ناسا می گویند در حال حاضر برای انتقال اطلاعات با امواج رادیویی فعلی حدود ۹۰ دقیقه طول می کشد تا تصاویر از مریخ به زمین برسند. اما با سیستم جدید لیزری این انتقال اطلاعات در کمتر از ۵ دقیقه انجام می شود.

سیستم جدید از تعدادی تلسکوپ مخصوص، لیزر، آینه ها و ابزارهای محاسباتی ویژه استفاده می کند و ایستگاه های مخصوص دریافت این امواج در نقاط مختلف زمین برپا خواهد شد.

ناسا امیدوار است سیستم ارتباطی جدید بتواند به بهبود ارتباط بین فضانوردان و زمین و همچنین کنترل ربات های مریخ نورد کمک زیادی بکند و در عین حال این یک زیرساخت ارتباطی مهم برای برقراری تماس از فواصل بسیار دور به حساب می آید. احتمالا شما هم از وضعیت اینترنت فضانوردان خبر دارید؟

از طرف دیگر اینترنت لیزری اگر در عمل کارکرد مناسبی داشته باشد می تواند جایگزین اینترنت های ماهواره ای فعلی بشود که در حال حاضر زیاد هم پرسرعت به حساب نمی آیند.

مبنع:

سایت نارنجی

مولانا

من از کجا پند از کجاباده بگردان ساقیا

آن جامِ جان افزای را برریز بر جان ساقیا

بر دست من نِه جام جان ای دستگیر عاشقان

دور از لب بیگانگان پیش آر پنهان ساقیا

نانی بده نان خواره را آن طامع بیچاره را

آن عاشق نان باره را کنجی بخسبان ساقیا

ای جانِ جانِ جانِ جان ما نامدیم از بهر نان

برجه گدارویی مکن در بزم سلطان ساقیا

رو سخت کن ای مرتجا مست از کجا شرم از کجا

ور شرم داری یک قدح بر شرم افشان ساقیا


سلام. من این شعرو خیلی خیلی دوست دارم. گذاشتم شمام فیض ببرید!

اطلاعیه: بالاخره بالاخره ma-astronomy.blogfa.com آپ شد. همه صلواااااااات!


مبهم نوشت: چرا همیشه تعداد ایمیلهایی که می فرستم دو برابر تعدادیه که دریافت می کنم؟؟؟

کلا نوشت: عجب فرهنگی داریم ماها. همه دم از بی فرهنگی جامعه می زنن و واسش اظهار تاسف می کنن ولی خودشون....

افسوس نوشت: امروز خسته م مث هر روز . خستمه خب. دور از جون حیوون که نیستیم . کارمون شده این کلاس و اون کلاس. از همه مهمتر تمرینای والیبال واسه مسابقات استانی. ینی بعضی از جمعه ها من کلا 11 ساعت بیرونم واسه این جور چیزا. چرا باید اینجوری بشه در حالی که من نمی خوام اینجوری بشه؟!